آموند موزیک » تک آهنگ » محسن زندی کفشها

محسن زندی کفشها

دانلود آهنگ محسن زندی کفشها

در ادامه میتوانید آهنگ زیبای ♫ کفشها محسن زندی را آنلاین گوش کنید و با دو کیفیت از آموند موزیک دانلود کنید.

دانلود آهنگ محسن زندی کفشها

پخش آنلاین موزیک دانلود آهنگ با کیفیت عالی 320دانلود آهنگ با کیفیت خوب 128
♫♪♩ ترک‌ عادت های بد انگیزه میخواد دوست من پیرم ♩♪♫ ♫♪♩ را دراورد این فکر این چه تکرار احمقانه ای است ازبشر ♩♪♫ ♫♪♩ تا کی تحمل این جبر این همه درد و حسرت و فقر ♩♪♫ ♫♪♩ این تولد و این مرگ و این مرگ هیچ یک از ما نمیدانیم چه می‌خواهیم از زندگی ♩♪♫ ♫♪♩ تنها با قراردادهای مسخره روابط مسخره تر خودمان را شکل می دهیم ♩♪♫ ♫♪♩ هر روز تکثیر می شویم در قالب انسان عاری از هرگونه تفکر ♩♪♫ ♫♪♩ و هرروز گرد این نقاط میچرخیم عشق هدف آرامش لذت قدرت رفاه ♩♪♫ ┤♬ آموند موزیک ♬├ ♫♪♩ و تمام کلماتی از این قبیل که ساختیم تا بفهمیم حقیقت بودن ما چیست ♩♪♫ ♫♪♩ اما مگر کسی از ما توقع اندیشیدن دارد پس پیش به سوی خوشبختی ♩♪♫ ♫♪♩ هه خوشبختی یادم می‌آید یک شب طبق معمول همیشه قبل از خواب ♩♪♫ ♫♪♩ بیخوابی سراغم امد کفشهایم‌ را پوشیدم و رفتم قدمی بزنم ♩♪♫ ♫♪♩ اما این بار چند ساعتی میشد که راه میرفتم یک مرتبه ایستادم ♩♪♫ ♫♪♩ از شدت سوزش انگشتان پا هایم به اطرافم نگاه می کم مات و مبهوت ♩♪♫ ♫♪♩ تیر چراغ برقی که روشنایی اش آرام می سوخت ♩♪♫ ● آموند موزیک ● ♫♪♩ باران که از لابلای موهای سرم در چشمم سرازیر بود ♩♪♫ ♫♪♩ پارکی که در زیر پای برگهای پاییزی جان باخته بود ♩♪♫ ♫♪♩ خانه های خاموش و چراغ اتاق نگهبانی کتابخانه ای که پشت سر من بود ♩♪♫ ♫♪♩ و زردی ان در چشم‌میطد بخاری که از دهنم خارج میشد ♩♪♫ ♫♪♩ و سکوتی که هم جان می گرفت و هم جان می بخشید ♩♪♫ ♫♪♩ و سوزی که تا عمق استخوان می رفت ♩♪♫ ♫♪♩ اینها همه تصویری از تو جلوی چشمانم نمایان می کرد ♩♪♫ ♫♪♩ نمیدانم چرا نمیدانم تو آنجا چکار میکردی اما ارچه بود ♩♪♫ ♫♪♩ تو بودی تو یعنی همان مرز بین حقیقت تا رویای من ♩♪♫ ♫♪♩ تو قطره های باران بر روی کفش هایم میکوبید خیره شدم به کفشها ♩♪♫ ♫♪♩ خسته بودم خسته بودم از فهمیدن و دانستن ♩♪♫ ♫♪♩ از تظاهر به زنده بودن و اما هر لحظه هزاران بار مردن زیر لب آرام زمزمه می‌کردم ♩♪♫ ♫♪♩ در گور سرد من دیگر نمیشود دستی به گیتار کشید و شعری نوشت ♩♪♫ ♫♪♩ پایان مردی تنها جشن موریانه ها نابودی سلول به سلول خشت به خشت ♩♪♫ ♫♪♩ و همانطور که کفش‌هایم را نگاه می‌کردم متوجه شدم چقدر شبیه کفشهایم هستم ♩♪♫ ♫♪♩ شروع کردم از خودم سوال پرسیدن تقریبا برای رسیدن به هر مقصد و مکانی کفش ها لازم هستند ♩♪♫ ♫♪♩ اما چرا به محض رسیدن آنها را پشت سر می‌گذارند در انتظار همچون من ♩♪♫ ♫♪♩ من چه موجود عجیبی چه دنیای غریبی چقدر درد دارد این من و چقدر تلخ است انتظار کشیدن ♩♪♫ ♫♪♩ که شاید ظاهر شود دوباره آن منی که دلم برایش تنگ است ♩♪♫ ♫♪♩ بگوید بس کن دیوانه هیچ دستی برای لمس دستان تو نیست هیچ فهمی برای درک هذیان تو نیست ♩♪♫ ♫♪♩ و هیچ قلبی نمی تپد برای کسی که با کفش هایش حرف میزند ♩♪♫ ♫♪♩ حرف میزدم با کفش هایم حرف میزدم مگر من سفر نکردم و نگذشتم از تمام وابستگی های خود ♩♪♫ ♫♪♩ با پای خسته از آسمان و خورشید و دریا ♩♪♫ ♫♪♩ اما چرا من هرچی می رفتم نزدیکتر میشدم به آنهایی که قلب مرا شکستند ♩♪♫ ♫♪♩ ناگهان کفشهایم گفتند اشک هایت را پاک‌کن خیلی از آدم‌ها از بوی بد پا هم کثیف تر هستند ♩♪♫ ♫♪♩ یادشان میرود کفش ها چقدر تحمل شان می کنند ♩♪♫ ♫♪♩ و این تحمل کردن است که عمر مارا کوتاه کرده و عمر پاها را طولانی و البته لذت بخش ♩♪♫ ♫♪♩ من هم ارام گفتم نمی‌دانم پای بی وفای من کجاست ♩♪♫ ♫♪♩ اما میدانم با کفش دیگزی و دیگری و دیگری روزگار خود را میگدراند ♩♪♫

پست های پیشنهادی

دیدگاه خود را بگذارید

    - محسن زندی